چادر رنگی
نویسنده مطلب: گل دختر
سه هفتهای هست که اینجا چیزی ننوشتهام. نه اینکه نوشتنام نیاید؛ بس که گفتنیها زیاد است نمیدانم کدام را بگویم. در طول هفته هرچه به ذهنم بیاید مینویسم بعد نوبت ارسال مطلبام که میشود هیچ کدام به چشمم نمیآید. از حجاب و مدل چادر و روسری گرفته تا اشتغال زنان و وزارتشان، ازدواج و طلاق، نقش همسران در خانه و جز آن، دختران امروز مادران فردا، زنان در رسانه...
اصلا همین خانمهای چادری سریالها؛ هرچه میبینم و میگردم روش زندگیشان با من و امثال من سازگار نیست. یعنی حتی یک مورد که بتوانم تصور کنم وضعیت مشابه ما را دارد سخت پیدا میشود. ما چادری هستیم؛ اما بیسواد و جنوب شهری نیستیم. چادری هستیم؛ اما آرایش نمیکنیم و چادرمان را به دست باد نمیدهیم. روسریمان را هم تا رستنگاه مو عقب نمیدهیم! به خدا جلوی مادر پدرمان چادر رنگی نمیپوشیم، شبها هم با مقنعه چانهدار مشکی نمیخوابیم! تحصیلکرده هستیم؛ اما تجملاتی نیستیم. دستمان به دهانمان میرسد؛ اما نانخور حکومت نیستیم. تازه نه افسردهایم نه سراسر سال مشکی پوش ائمهایم. وقتی چادر میپوشیم یعنی چادری هستیم؛ نه اینکه تا در خانه را زدند با همان لباس بپریم در را باز کنیم؛ یا در محیط کاری مختلط چادرمان را برداریم. هم درک عاطفی داریم هم قوه عاقله.
ما هستیم. تعدادمان هم اینقدر هست که انتظار داشته باشیم دست کم یک مورد شبیه سازی شدهمان را در فیلمها و سریالها ببینیم. از خواهران دوقلویی که همدیگر را گم کردهاند که بیشتریم حتما! وجود ما -که درکاش فقط به دو چشم بینا احتیاج دارد- در خفا مانده؛ آن وقت چطور انتظار داشته باشم در مورد موضوعات بالا و اعتقاداتمان نسبت به آنها بنویسم و کسی ببیند!
اصلا این چادر خال خال مشکی که مهتاب سریال دلنوزان در خانه میپوشد مال زمان عروس شدن مادربزرگهایمان بوده؛ الان اینقدر طرحهای زیبا برای چادر رنگی آمده که نگو!
سه هفتهای هست که اینجا چیزی ننوشتهام. نه اینکه نوشتنام نیاید؛ بس که گفتنیها زیاد است نمیدانم کدام را بگویم. در طول هفته هرچه به ذهنم بیاید مینویسم بعد نوبت ارسال مطلبام که میشود هیچ کدام به چشمم نمیآید. از حجاب و مدل چادر و روسری گرفته تا اشتغال زنان و وزارتشان، ازدواج و طلاق، نقش همسران در خانه و جز آن، دختران امروز مادران فردا، زنان در رسانه...
اصلا همین خانمهای چادری سریالها؛ هرچه میبینم و میگردم روش زندگیشان با من و امثال من سازگار نیست. یعنی حتی یک مورد که بتوانم تصور کنم وضعیت مشابه ما را دارد سخت پیدا میشود. ما چادری هستیم؛ اما بیسواد و جنوب شهری نیستیم. چادری هستیم؛ اما آرایش نمیکنیم و چادرمان را به دست باد نمیدهیم. روسریمان را هم تا رستنگاه مو عقب نمیدهیم! به خدا جلوی مادر پدرمان چادر رنگی نمیپوشیم، شبها هم با مقنعه چانهدار مشکی نمیخوابیم! تحصیلکرده هستیم؛ اما تجملاتی نیستیم. دستمان به دهانمان میرسد؛ اما نانخور حکومت نیستیم. تازه نه افسردهایم نه سراسر سال مشکی پوش ائمهایم. وقتی چادر میپوشیم یعنی چادری هستیم؛ نه اینکه تا در خانه را زدند با همان لباس بپریم در را باز کنیم؛ یا در محیط کاری مختلط چادرمان را برداریم. هم درک عاطفی داریم هم قوه عاقله.
ما هستیم. تعدادمان هم اینقدر هست که انتظار داشته باشیم دست کم یک مورد شبیه سازی شدهمان را در فیلمها و سریالها ببینیم. از خواهران دوقلویی که همدیگر را گم کردهاند که بیشتریم حتما! وجود ما -که درکاش فقط به دو چشم بینا احتیاج دارد- در خفا مانده؛ آن وقت چطور انتظار داشته باشم در مورد موضوعات بالا و اعتقاداتمان نسبت به آنها بنویسم و کسی ببیند!
اصلا این چادر خال خال مشکی که مهتاب سریال دلنوزان در خانه میپوشد مال زمان عروس شدن مادربزرگهایمان بوده؛ الان اینقدر طرحهای زیبا برای چادر رنگی آمده که نگو!
کلمات کلیدی : دختران چادری، سریال، دلنوازان، آرایش، چادر رنگی، صدا و سیما